نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - خاطرات آزادگان
«بعضی از افسران اسرائیلی همراه ساواکی‌ها، زندانیان سیاسی را شکنجه می‌کنند، ولی بنده در مدتی که بازجویی و شکنجه می‌شدم؛ هیچ فرد خارجی اعم از افسران اسرائیلی و ... مشاهده نکردم؛ اما مسلم و روشن بود که تعدادی از همان بازجو‌ها و شکنجه‌گران ما، دوره‌های بازجویی و شکنجه‌گری را در اسرائیل و زیر نظر متخصصان اسرائیلی گذرانده بودند ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات خواندنی زندانی سیاسی قبل از انقلاب، مرحوم آزاده و جانباز «محمدحسین خاکساران» است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۵۶۳۰۹۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۱/۱۴

«ما را به صف کردند و در حالی که هر نفر دست بر روی شانه نفر جلویی گذاشته بود به سوی ساختمان هدایت شدیم. در طول مسیر شنیدم یکی از عراقی‌ها به همکار خودش می‌گفت این‌ها کاروان خمینی هستند ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات خواندنی خلبان سرلشکر شهید «حسین لشگری» است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۵۶۱۱۱۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۹/۲۹

تیزر؛
مراسم سومین اجلاس استانی «نماز، رمز ایثار و شهادت» همرا با روایتگری آزاده سرافراز محمدرضا شایق برگزار می‌شود.
کد خبر: ۵۵۹۲۱۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۸/۱۵

اندر خاطرات اسارت؛
طلبه «محمد سلطانی» از آزادگان سرافراز استان ایلام در بیان خاطره‌ای از دوران اسارت می‌گوید: لباس‌هایی که به اسرا داده می‌شد از بنجل‌ترین پارچه‌ها تهیه می‌شد، علاوه بر جنس نامرغوب، بشین برپاهای زیاد و غلتاندن توی خاک باعث می‌شد خیلی زود پوسیده و پاره بشوند.
کد خبر: ۵۵۳۵۵۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۲/۱۷

روایت اسرای مفقودالاثر؛
بعد از حدود دو ماه از آغاز اسارت، برای اولین بار مقداری پرتقال کوچک و نیمه پلاسیده آوردند و با هزار منت بین بچه‌ها تقسیم کردند، ولی بدن بچه‌ها به‌شدت نیازمند اینگونه مواد غذایی بود. با یکی از بسیجی‌ها هم غذا بودم. بعد از تقسیم پرتقال‌ها به من گفت: یک دانه پرتقال بیشتر به من رسیده. چکارش کنم؟ گفتم بهتره به یکی از مجروح‌ها بدین وی هم بلافاصله بلند شد و پرتقال اضافه رو به یکی از مجروجین داد. واقعا عزت نفس بالایی می‌خواهد که در چنین شرایطی از آن بگذرید و به دیگری ببخشید و تازه از این هم بالاتر داشتیم افرادی رو که همان سهمیه خودشان رو هم نمی‌خوردند و به مریض‌ها می‌دادند. ادامه این خاطره آزاده ایلامی را بخوانید.
کد خبر: ۵۴۹۷۱۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۲/۰۵

«چند لحظه بعد امام بلند شدند و گل‌ها را یکی‌یکی به گردن اسرا از جمله خودم انداختند که از خواب پریدم. از خواب که بیدار شدم رفتم سراغ یکی از آزاده‌ها که تعبیر خواب بلد بود خوابم را برایش تعریف کردم خیلی خوشحال شد ...» ادامه این خاطره از آزاده و جانباز «عزیزالله فرجی‌زاده» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۳۹۳۳۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۵/۳۰

«بعثی‌ها از عشق و علاقه بچه‌ها به عتبات عالیات بخصوص نجف و کربلا مطلع بودند و شاید فکر می‌کردند با این کار می‌توانند تمام تلخ کامی‌هایی که توی این چند سال ناجوانمردانه برای ما به وجود آورده‌اند را از این طریق شیرین کنند و از یادمان ببرند ...» ادامه این خاطره از آزاده سرافراز و جانباز «صفرعلی عالی‌نژاد» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۳۹۳۰۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۵/۲۹

کتاب «شلمچه تا تکریت» نوشته «رضا امیرسرداری» است که وقایع 27 ماه اسارتش در اردوگاه‌های عراق را به رشته تحریر درآورده است. این کتاب توسط حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی به چاپ رسیده است. خاطره‌ای خواندنی از این کتاب را می‌خوانیم.
کد خبر: ۵۳۸۹۶۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۵/۲۴

«در سرمای زمستان تکریت تنها یک دست لباس خواب نازک پوشش بچه‌ها بود و عراقی‌ها نیز برای تحت فشار قرار دادن اسرا آنان را از آسایشگاه خارج نموده و مجبور می‌کردند در فضای باز محوطه قدم بزنند تا از باد‌های سوزناک بی‌نصیب نمانند ...» ادامه این خاطره از آزاده سرافراز و جانباز «یوسف ترابی» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۳۸۹۶۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۵/۲۴

معرفی كتاب؛
کتاب «اردوگاه‌های ابری» خاطرات تعدادی از آزادگان سرافراز استان ایلام است که به قلم «نورالدین نوراللهی» نویسنده و شاعر توانمند استان، گردآوری و نوشته شده و توسط انتشارات سوره‌های عشق در سال ۱۳۹۹ به چاپ رسیده است.
کد خبر: ۵۳۸۸۷۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۵/۲۲

«اخبار عملیات بیت‌المقدس و پیروزی‌های رزمندگان، حسابی حالم را عوض کرد و افسوس خوردم که چرا به جبهه نرفتم تا در این عملیات شرکت کنم. بقیه دوستان هم نظر مرا داشتند. اما بالاخره عملیات انجام شد و بسیاری از دوستان و همرزمان ما که در این عملیات شرکت کرده بودند شهید شده و یا مجروح برگشتند و ما همچنان افسوس می‌خوردیم ...» ادامه این خاطره از آزاده و جانباز «عزیزالله فرجی‌زاده» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۳۴۶۱۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۲/۲۷

در قسمتی از کتاب «من پاسدار نیستم!» که خاطرات یک‌هزار و سیصد و ۲۲ روز اسارتِ آزاده و جانباز عزیزالله فرجی‌زاده است، می‌خوانید: «همه اهل خانواده، مادر، همسر، فرزندان، برادر‌ها و ... در خانه بودند تا آمدم برای رفتن به جبهه از آن‌ها خداحافظی کنم همه زدند زیر گریه و از رفتنم جلوگیری کردند، در خانه را بستند، در اتاق را بستند، کفش‌هایم را مخفی کردند، خلاصه به هر دری می‌زدند که نروم ...»
کد خبر: ۵۳۴۴۹۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۲/۲۵

خاطرات آزادگان
«حاج‌آقا ابوترابی در آخرین روز ماه مبارک رمضان که احتمال می‌داد شب عیدفطر باشد به دوستان اسیر توصیه کرد نماز مخصوص آن شب را که شامل دو رکعت است، بخوانند ...» ادامه این خاطره از سید آزادگان، شهید «حجت‌الاسلام‌والمسلمین سیدعلی‌اکبر ابوترابی‌فرد» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۳۳۸۰۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۲/۱۱

«یک روز که با آقای حاج کمال اسلامی در اردوگاه قدم می‌زدیم، دیدم از شدت درد و ضعف ناراحت است. عصر روز هجدهم ماه مبارک رمضان بود و حدود دو، سه ساعت تا اذان مغرب و زمان افطار باقی مانده بود به او گفتم شما نباید روزه بگیرید ...» ادامه این خاطره از سید آزادگان، شهید «حجت‌الاسلام‌والمسلمین سیدعلی‌اکبر ابوترابی‌فرد» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۳۳۱۷۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۱/۳۱

«تعدادمان زیاد شده بود؛ لذا نیاز به یک منبع آب داشتیم. ارشد درخواست کرد و آن‌ها منبع فلزی با دو شیر به ما دادند. با کمک بچه‌ها دور آن گونی پیچیدیم و آن را در زیر پنکه قرار دادیم تا خنک شود. هر روز یک نفر مسئول خیس نگه داشتن گونی بود و هنگام افطار تقریبا آب خنک داشتیم ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات خواندنی خلبان سرلشکر شهید «حسین لشگری» است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۵۳۲۷۴۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۱/۲۴

«مسئول گرم کردن غذا سفره سحری را چیده بود و همه سر سفره نشسته بودیم. عرب‌ها رسم داشتند در ماه رمضان لیمو امانی را در کتری می‌ریختند و می‌جوشانیدند و شربتی ترش مزه درست می‌کردند ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات خواندنی خلبان سرلشکر شهید «حسین لشگری» است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۵۳۲۳۵۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۱/۱۸

به قلم «سعید علامیان» روایت شد
«عملیات انتقال مواد نفتی از طریق خطوط لوله توسط کارکنان پرتوان شرکت خط لوله و مخابرات نفت ایران انجام می‌شود، به این سبب این مجموعه نقش موثری در شکوفایی و بهینه‌سازی اقتصاد ملی برعهده دارد.» کتاب «مسافران وطن» که به خاطرات آزادگان شرکت خط لوله و مخابرات نفت ایران می‌پردازد، اینگونه آغاز می‌شود.
کد خبر: ۵۳۱۶۰۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۲/۲۹

قسمت اول؛
کلیپ «آسمان، آبی تر» حاوی خاطرات آزاده، جانباز «احمد درب هنزی- پاک روان» است که در قالب خاطرات شفاهی منتشر می‌شود. این آزاده سرافراز در 15 مهر 1346 در شهرستان بهاباد یزد به دنیا آمد. در عملیات کربلای 5 در 11 بهمن 1365 به اسارت درآمد. وی بیش از 3 سال و هفت ماه در بند اسارت دشمنان بعثی در اردوگاه تکریت 11 بود و سرانجام 5 شهریور 1369 پس از تحمل سال ها رنج اسارت به میهن اسلامی بازگشت.
کد خبر: ۵۳۱۰۵۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۲/۱۸

روایتی از آزاده سرافراز« شهرام شاهدوست»؛
آزاده سرافراز« شهرام شاهدوست» در روایتی می گوید: کاش قبل از اسارت به شهادت می رسیدم. سال های زیادی از دوران اسارتم می گذرد ولی هنوز از شکنجه های آن زمان رنج می برم. آثار شکنجه های در بدن اسرا سند گویای مقاومت و مردانگی هستند.
کد خبر: ۵۳۰۰۸۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۱/۰۱

قسمت اول؛
کلیپ «آسمان، آبی تر» حاوی خاطرات آزاده، جانباز "علی علیزاده" است که در قالب خاطرات شفاهی منتشر می شود. این آزاده سرافراز در 5 مرداد 1339 به دنیا آمد. در عملیات والفجر 8 در 21 بهمن 1364 در جزیره ام الرصاص به اسارت درآمد. وی قریب به 5 سال در بند اسارت دشمنان بعثی بود و سرانجام 2 شهریور 1369 پس از تحمل سال ها رنج اسارت به میهن اسلامی بازگشت.
کد خبر: ۵۲۷۳۷۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۱/۰۲